مشکل با Tranqs
این داروها از نظر بالینی با الکل در سیستم عصبی مرکزی مشابه هستند و استفاده طولانی مدت ممکن است تأثیر جدی بر روی بافت مغز داشته باشد ، در این صورت که الکل انجام می دهد. با این حال ، مشکل واقعی یکی از این داروها اعتیاد آنها است و مسئله متوقف کردن آنها پس از مدت زمان نسبتاً کوتاهی استفاده می شود. تعدادی از این علائم خروج ناراحت کننده که می توانند تجربه کنند عبارتند از: عصبانیت ، اضطراب ، تغییر روده ، غلظت کافی ، اختلال عاطفی ، افسردگی ، مشکلات هماهنگی ، سرگیجه ، حساسیت به فشار سر ، فشار سر ، عضلات و درد ، بی حسی ، پارانویا ، آشفتگی ، آشفت لرزش ، بی خوابی و احساس غیرواقعی یا تفکیک.
بنابراین انتخاب چیست؟
جایگزین یک داروی چشمگیر ، بهتر ، جدیدتر و متمرکز تر نیست. این انتخاب ممکن است تحقق دنیای پزشکی باشد و توسط مبتلایان به اضطراب ، این داروها چیزی تغییر نمی کنند. آنها فقط در نتیجه شما را قطع می کنند. هرچه واقعاً این است که اضطراب را برانگیخته است ، پس از متوقف شدن دارو ، هنوز هم در آنجا است. به تعویق انداختن در مقابل آن به مدت 3 ماه ، در هر سال ، 10 سال ، بیست سال ... هنوز هم مسئله را در آنجا نشسته است ، و تا زمانی که لازم باشد منتظر خواهد ماند زیرا بخشی از ذهن است ، بخشی از سیستم اعتقادی ، بخشی از تربیت ، بخشی از خود. تمام داروها این است که مغز خود را بی حس کنید ، آن را در پشم پنبه بپیچید ، بنابراین فکر کردن فازی تر است ، اما آنها این مسئله را در آنجا نشسته اند که منتظر روز شما هستند که دارو برداشته می شود. به سختی فرار از طریق مواد مخدر وجود ندارد.
مشکل این است که همه ما به فکر گزینه ساده ، راه حل بی دردسر بسیار عادت کرده ایم - جادو همان چیزی است که ما می خواهیم. آنچه ما نمی خواهیم این است که لازم باشد آنچه را که نمی خواهیم به آن نگاه کنیم ، نگاه کنیم زیرا هر بار که نگاه می کنیم ، پاسخ اضطرابی را که در تلاش برای فرار از آن هستیم به دست می آوریم.
یک راه حل وجود دارد.
این راه حل برای انتخاب کننده افراد است که احتمالاً از این مسئله عاری هستند و زندگی آنها دیگر احتمالاً با اضطراب آنها کنترل نمی شود.
بدون فداکاری در آن سطح ، هیچ چیز به کار طولانی مدت ادامه نخواهد داد.
پس از تولید این تعهد ، واقعاً در اطراف فرد مبتلا به خود اجازه می دهد تا راهنمایی شوند (با آنچه برای آنها احساس می شود) به سمت کمک و کمکی که ممکن است نیاز داشته باشند. این می تواند در یکی دیگر از اشکال مختلف ، مشاوره ، درمان شناختی ، روان درمانی ، گشتالت ، رفتاری درمانی ، هیپنوتیزم درمانی باشد. یا خواندن مشتاق کتابهای خودیاری که جذابیت ، حضور در گروه های درمانی/خودیاری ، شرکت در کارگاه ها ، بازدید از یک شفا دهنده معنوی ...
نکته ضروری این است که فرد مبتلا احساس شنیدن و احترام و پشتیبانی می کند ، نه واقعاً چیزی که عطر و طعم ماه در درمان است. هر یک از آنها کار می کنند. هر یک از آنها تأثیر می گذارد ، به شرط آنکه مسابقه بین ذهن فرد مبتلا ، طراحی درمانی و شخصیت درمانگر/تسهیل کننده ، کاملاً مناسب باشد.
در اینجا هیچ پیشنهادی مبنی بر اینکه هر کسی که از آرامش دهنده استفاده می کند ، باید بدون مشورت با پزشک خود متوقف شود. چندین دارو به دلیل تأثیراتی که بر ذهن دارند ، نیاز به کاهش تدریجی دوز دارند - شیر گرفتن. حذف ناگهانی می تواند علائم بدتر یا قابل مقایسه ای را با مواردی که دارو برای شروع آن تجویز شده است ایجاد کند.
آنچه من پیشنهاد می کنم این است که گزینه های دیگر به طور جدی مورد توجه قرار می گیرند ، و این امکان وجود دارد که زندگی را عاری از ضرورت عصای آرامش بخش رهبری کند که مانع از این است که فرد مبتلا به کامل و شگفتی از خود در هر شکوه خلاق و موفق باشد.